معمای مرگ 3 بیمار کرونایی در یک بیمارستان
خانواده این بیماران با شکایت به دادسرای جنایی تهران خواهان بررسی علت مرگ آنها شدند
گروه حوادث/شکایت خانواده سه بیمار کرونایی که در یک روز و یک ساعت در بیمارستان جان باختهاند، باعث شد تا بازپرس جنایی دستور تشکیل یک تیم کارشناسی برای بررسی علت مرگ آنها را صادر کند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چند روز قبل خانواده یک بیمار کرونایی به دادسرای امور جنایی تهران رفت و از کادر درمان و مسئولان یکی از بیمارستانهای پایتخت به خاطر مرگ پسرش شکایت کرد و گفت: 5 روز قبل پسر 38 سالهام به خاطر ابتلا به بیماری کرونا در بیمارستان بستری شد. وضعیت جسمی پسرم خیلی بد نبود و 4 روز بعد از بستری شدنش نیز بیمارستان به ما گفت که او بهبودی کامل پیدا کرده و یک یا دو روز دیگر ترخیص میشود. از نظر جسمی هم واقعاً حال پسرمان خوب بود. تا اینکه روز پنجم بیمارستان به ما خبر داد که پسرم به خاطر بیماری فوت کرده است.
او ادامه داد: من به مرگ پسرم مشکوک هستم. روزی که پسرم فوت کرد، دستگاه اکسیژن بخشی که او در آن بستری بود خراب بوده است. خراب بودن دستگاه و کار نکردن آن باعث شده که اکسیژن به پسرم نرسد و مرگ او را رقم بزند.
دو شکایت دیگر
شکایت خانواده مرد 38 ساله تنها گزارشی نبود که به بازپرس جنایی اعلام شد. به دنبال آن نیز دو خانواده دیگر به دادسرا رفته و شکایتی مشابه مطرح کردند. یکی از آنها بیمارشان مرد 55 سالهای بود که یک هفته در همان بیمارستان بستری شده بود. دیگری نیز مرد 49 سالهای بود که او نیز به خاطر کرونا 10 روز در آن بیمارستان بستری شده بود.
این دو خانواده نیز اظهار داشتند قبل از این حادثه شاهد بهبود بیمارانشان بودند و بیمارستان به آنها نوید ترخیص آنها را داده بود اما ناگهان با خبر مرگشان مواجه شده بودند. دو خانواده نیز مدعی بودند که دستگاه اکسیژن بیمارستان خراب بوده و نرسیدن اکسیژن به بیمارانشان مرگ آنها را رقم زده است.
سه مرگ در یک ساعت
با شروع تحقیقات در این سه پرونده موضوع قابل توجه دیگری که از سوی خانوادهها مطرح شد و پرونده پزشکی بیماران نیز آن را تأیید میکرد، زمان مرگ سه مرد مبتلا به بیماری کرونا بود. هر سه مرد در یک ساعت و در یک روز جانشان را از دست داده بودند.
با طرح شکایت سه خانواده به دستور بازپرس مصطفی واحدی تحقیقات آغاز شد، اما بیمارستان مدعی بود که دستگاه اکسیژن خرابی نداشته و مرگ سه بیمار به خاطر کرونا بوده است.
بدین ترتیب بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی تهران دستور تشکیل تیم سه نفره کارشناسی متشکل از پزشک و مهندسان پزشکی را صادر کرد تا بررسی شود که دستگاه در زمان مورد نظر خراب بوده یا خیر؛ درصورتی که تیم کارشناسی با خرابی دستگاه مواجه شوند، بازپرس جنایی دستور شناسایی مقصران و افرادی را که مسئول این موضوع بودهاند و برای رفع خرابی اقدامی نکردهاند ، صادر می کند.
شهادت 3 مرزبان در «ترگور»
گروه حوادث: 3 مرزبان ایرانی در پی تجاوز عناصر مسلح ضدانقلاب به مرزهای شمال غرب کشور، در یک درگیری به شهادت رسیدند.
سردار یحیی حسینخانی فرمانده مرزبانی آذربایجان غربی گفت: عناصر مسلح ضدانقلاب در حوزه گروهان مرزی «ترگور» در استان آذربایجان غربی روز جمعه حدود ساعت ۱۳:۵۰با تعدادی از عوامل مرزبانی مسلحانه درگیر شدند که با حضور عوامل کمکی در منطقه و با مقاومت، رشادت و ایثار نیروهای جان بر کف مرزبانی ضمن دفع حمله تروریستها از نفوذ آنان به خاک مقدس کشور جمهوری اسلامی جلوگیری به عمل آمد.
در این درگیری ۳ نفر از نیروهای مرزبانی به نامهای استوار دوم «مسلم جهانآرا»، استوار دوم «مالک طاهر» و سرباز وظیفه «کامران کرامت» به شهادت رسیدند و ۲ نفر مجروح شدند.
عشق پر دردسر، پسر دانشجو را سارق کرد
گروه حوادث/ پسر دانشجو که در یک میهمانی شبانه دل به دختری ثروتمند بسته بود، برای پولدار شدن و رسیدن به دختر مورد علاقهاش سارق شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چند روز قبل، مأموران پلیس پسر جوانی را که حین کیفقاپی توسط اهالی محل دستگیر شده بود، به اداره پلیس منتقل کردند. متهم به نام آرمان در تحقیقات اولیه مدعی بود که این نخستین سرقتی است که مرتکب شده است. گرچه متهم چنین ادعایی داشت اما اظهارات ضد و نقیض پسر جوان و کیفقاپی و گوشیقاپیهایی که در آن محدوده رخ داده بود باعث شد تا مأموران به وی ظنین شوند و پس از هماهنگی قضایی راهی خانه آرمان شدند.
مدارکی برای سرقتها
در بازرسی از خانه سارق تعداد زیادی کیف و قاب گوشیهای تلفن همراه بهدست آمد که نشان میداد آرمان آنها را سرقت کرده و بدین ترتیب ادعای وی مبنی بر اینکه میگفت قبل از آن سرقتی مرتکب نشده بود، رد شد.
آرمان که راهی جز اعتراف نداشت به سرقتهای سریالی گوشی و کیف اعتراف کرد و به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت روانه بازداشتگاه شد. تحقیقات برای شناسایی مالباختگان و سرقتهای احتمالی دیگر او ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟ بهخاطر یک دروغ. از قدیم گفتهاند وقتی یک دروغ میگویی مجبوری باز هم ادامه دهی. من هم اشتباه کردم و گرفتار شدم. وضع مالی خانوادهام معمولی است و پدرم به سختی شهریه دانشگاه مرا پرداخت کرد. چند وقت قبل، در میهمانی شبانه یکی از هم دانشگاهیهایم شرکت کردم و آنجا با فرنگیس آشنا شدم. دختری زیبا و ثروتمند که من در یک نگاه عاشقش شدم. آن شب برای اینکه دل فرنگیس را بهدست بیاورم به دروغ خودم را پسری ثروتمند معرفی کردم و گفتم ساکن یکی از محلههای بالای شهر هستم و ماشین مدل بالایی دارم.
باور کرد؟ بله. به همین خاطر مجبور شدم هر بار که میخواستم فرنگیس را ببینم، یا از دوستم ماشین قرض بگیرم یا یک خودروی مدل بالا کرایه کنم. چند وقت از این دوستی گذشت و فرنگیس گفت میخواهد خانهمان را ببیند. برای نشان دادن محل زندگیام مجبور بودم که خانهای در شمال تهران را به او نشان دهم و برای این کار نیاز به پول داشتم. به همین خاطر یکی از دوستانم که خودش با سرقت توانسته بود به پول و ماشین برسد، به من پیشنهاد سرقت داد. اوایل میترسیدم دستگیر شوم اما به خاطر رسیدن به فرنگیس دل را به دریا زدم و شروع کردم.
سرقت را چطور یاد گرفتی؟ دوستم شیوه سرقت را به من یاد داد. چند باری با هم برای گوشیقاپی و کیفقاپی رفتیم و وقتی راه افتادم و بلدکار شدم، تنهایی راهی سرقتها شدم.
درآمدت خوب بود؟ با پولهایی که از سرقت بهدست آورده بودم، توانستم یک آپارتمان برای چند روز کرایه کنم و فرنگیس را به آنجا ببرم و بگویم که خانهام است. کمی هم پول جمع کرده بودم اما برای خرید خودروی لاکچری هنوز پول کم داشتم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟ هیچ وقت. حتی یک درصد هم احتمال نمیدادم دستگیر شوم. دوستم گفته بود اگر دستگیر شدی به دروغ بگو اولین بارت است و برای اولین بار خیلی زود آزاد میشوی. اما حقهمان نگرفت و پلیس دستم را خواند. در این مدت هم عذاب وجدان یک لحظه رهایم نمیکرد. از طرفی هم مال دزدی اصلاً برکت ندارد، هر چه گیرم آمد را برای اجاره یک آپارتمان به مدت چند روز پرداخت کردم و پولها از دستم رفت.
توضیح دادستان لرستان درباره مرگ یک زندانی
گروه حوادث/ همزمان با گزارش مرگ یک زندانی در زندان خرم آباد، دادستان مرکز استان لرستان ادعای مرگ وی بهدلیل شکنجه را رد کرد.
بهگزارش روابط عمومی دادگستری استان لرستان، داریوش شاهونوند ضمن رد ادعایی مبنی بر فوت یک زندانی در زندان خرمآباد بهدلیل شکنجه، اظهار داشت: فرهاد وثوقی به اتهام قتل عمد از طریق بازپرس شهرستان دلفان استان لرستان تحت پیگرد قضایی قرار گرفت و به زندان معرفی شد.
وی افزود: براساس گفته چند تن از زندانیان و مأموران بند، وی با دو الی سه نفر در زندان درگیر میشود که پس از این درگیری، مورد اصابت ضربه قرار میگیرد، همچنین بررسیهای اولیه پزشکی نشان میدهد احتمال وقوع مصرف مواد افیونی و موادمخدر نیز وجود دارد که البته این موضوع نیز درحال بررسی است.
دادستان مرکز استان لرستان تأکید کرد: پرونده او تحت عنوان فوت مشکوک به قتل، در دستور کار قرار گرفت و طبق تحقیقات انجام شده هویت افرادی که این زندانی با آنها درگیر شده محرز و تحقیقات توسط بازپرس درحال انجام است.
وی بیان کرد: روز شنبه پزشکی قانونی با حضور خانواده این فرد، کالبدشکافی را انجام داد که ظرف چند روز آتی و پس از تکمیل نتیجه کامل کالبدشکافی، علت اصلی مرگ اطلاعرسانی خواهد شد. چنانچه پس از مشخص شدن علت مرگ معلوم شود فرد یا افرادی در فوت او مقصر بودند بدون هیچ گونه مماشاتی با آنها برخورد خواهد شد و دستگاه قضایی در اجرای عدالت قاطع خواهد بود.
گفتنی است این زندانی 27 ساله اهل هرسین و ساکن روستای «تنگ پری» شهرستان نورآباد، متأهل و صاحب یک فرزند سه ماهه بود. وی حدود سه هفته قبل به اتهام مشارکت در قتل دستگیر شده و در زندان به سر میبرد.
اقامت در هتل 5 ستاره با پول های سرقتی
گروه حوادث / مرد شیاد که با بیهوش کردن مسافران بین شهری اموالشان را سرقت میکرد وقتی در یک هتل 5 ستاره اقامت کرده بود از سوی پلیس دستگیر شد. به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، ششم آبان مرد جوانی به دادسرای ناحیه 34 تهران رفت و از مردی حدوداً 30 ساله که او را بیهوش و اموالش را سرقت کرده بود، شکایت کرد.
وی در تشریح ماجرا به کارآگاهان مبارزه با سرقتهای خاص پایگاه هشتم پلیس گفت: من اهل شهری در جنوب کشور هستم. چند روز قبل برای انجام کاری به تهران آمدم و بعد از انجام کارم راهی ترمینال جنوب شدم تا به خانهام بروم. وقتی سوار اتوبوس مسافربری شدم مردی جوان در صندلی کناری من نشست و خودش را جعفر معرفی کرد. وقتی اتوبوس در عوارضی قم توقف کرد جعفر هم پیاده شد و لحظاتی بعد در حالی که دو نسکافه به دست داشت کنارم نشست. او یکی از نسکافهها را خودش خورد و دیگری را به من تعارف کرد که از روی ادب قبول کردم. لحظاتی بعد از خوردن نسکافه بود که دچار سرگیجه شدم و به خواب رفتم. وقتی چشم باز کردم خودم را در بیمارستان شهرمان دیدم. آنجا بود که متوجه شدم آن مرد سارق بوده و با نسکافه من را مسموم کرده و گوشی تلفن همراه، اوراق هویتی، کارت بانکی و رمز آن را ربوده است. شاکی ادامه داد، مرد سارق بعد از دزدیدن اموالم با گوشی تلفن همراهم برای همسرم پیامکی فرستاده و مدعی شده است که برایم مشکلی پیش آمده و از او خواسته بود که 20 میلیون ریال به کارتم واریز کند. همسرم هم نگران شده و پول را به شماره کارتم که در آن زمان در اختیار سارق بوده واریز کرده و او هم پول را برداشت کرده است. سرهنگ کارآگاه «علی عزیزخانی» رئیس پایگاه هشتم پلیس آگاهی در تشریح این خبر گفت: در حین تحقیقات پلیسی، شاکی بار دیگر به پایگاه هشتم مراجعه و اظهار کرد، بعد از سرقت گوشی تلفن همراهم من گوشی دیگری تهیه کرده و سیم کارتم را دوباره فعال کردم. امروز پیامکی از هتلی معروف در تهران برایم ارسال شد که مدیر هتل از من به خاطر اقامت در آنجا تشکر کرده بود. بلافاصله تیمی از کارآگاهان به هتل مراجعه کردند و متوجه شدند که متهم با هتل تسویه حساب کرده و درحال خروج از هتل است بنابراین در یک عملیات پلیسی متهم دستگیر و در بازرسی از وی چند کارت ملی و کارت عابربانک متعلق به سایر افراد کشف شد. این مقام انتظامی تصریح کرد: در بررسی سوابق متهم مشخص شد که نام واقعی او ابوذر 27 ساله و از مجرمان سابقهدار است و پیشتر به جرم مواد مخدر و سرقت بازداشت شده .
متهم نیز به جرم ارتکابی اعتراف و اقرار کرد سوژههای خود را با پرسهزنی در اطراف ترمینالها شناسایی میکرده است. سرهنگ عزیزخانی با اشاره به اینکه تاکنون 3 نفر از مالباختگان شناسایی شدهاند، از شهروندان خواست اگر به این شیوه مورد سرقت قرار گرفتهاند میتوانند برای شناسایی متهم و تشکیل پرونده به پایگاه هشتم پلیس آگاهی واقع در میدان حر تهران مراجعه کنند.
پرونده کلاهبرداری از سناتور در انتظار نتیجه پزشکی قانونی
گروه حوادث/ رسیدگی به پرونده کلاهبرداری از یک سناتور پیش از انقلاب پس از 17 سال در حالی از سوی وارثان وی پیگیری میشود که متهم ردیف اول این پرونده مدعی است او را به اشتباه بازداشت کردهاند و قضات برای رسیدگی به این پرونده در انتظار جواب پزشکی قانونی و مشخص شدن آزمایشات پزشکی از متهم اصلی هستند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از سال 82 با شکایت وکیل این سناتور مبنی بر اینکه اسناد و اموال موکلش به سرقت رفته آغاز شد. مأموران پس از طرح شکایت تحقیقاتشان را آغاز کردند اما مدتی بعد این سناتور فوت کرد و وراث او پیگیر ادامه روند رسیدگی به پرونده شدند. فرزندان شاکی مدعی بودند که پدرشان چندین هکتار باغ و زمین در تهران و اطراف آن داشته که اسناد آنها به سرقت رفته است. پس از چند ماه مأموران متوجه شدند که یک پرستار خانگی به مدت 4 سال از این پیرمرد مراقبت میکرده و پس از فوت او پرستار هم به یکباره ناپدید شده است.
از سوی دیگر بررسی اسناد نشان میداد اسناد با امضای این سناتور و به صورت کاملاً قانونی منتقل شده است. با این حال احتمال جعلی بودن اسناد قوت گرفت. تا اینکه 3 سال پس از طرح شکایت، فردی که قصد انتقال بقیه اموال این پیرمرد را داشت، شناسایی و بازداشت شد. پس از دستگیری این فرد و بازجویی از او معلوم شد که یک باند حرفهای 19 نفره سالها برای بهدست آوردن این اموال برنامهریزی کرده بودند.
آنها زنی به نام فریبا را به عنوان پرستار وارد خانه سناتور کرده و پس از جلب اعتماد، محل نگهداری اسناد و اموال را شناسایی کرده و آنها را به صورت کاملاً حرفهای و در فواصل مختلف از خانه خارج کرده تا سایر اعضای باند عملیات جعل و انتقال آن را انجام دهند. به این ترتیب فریبا بازداشت شد و در بازجویی گفت: اعضای باند از من خواستند تا اسناد را از خانه خارج کنم و به دستشان برسانم. البته به من گفتند که پس از چند روز دوباره اسناد را به من برمی گردانند تا سرجایش بگذارم. واقعاً نمیدانستم که آنها قصد جعل اسناد را دارند.
بدین ترتیب سایر اعضای باند شناسایی و دستگیر شدند و بررسیهای بیشتر پلیس نشان داد که این باند لیستی از اموال و خانههای چندین فرد ثروتمند دیگر را هم تهیه کردهاند و قصد دارند تا به همین شیوه ملک و املاکشان را تصاحب کنند.
پس از پایان مرحله نخست بازجویی مأموران متوجه شدند که همه اعضای دستگیر شده از فردی به نام کیوان به عنوان رئیس باند نام میبرند که همه امور مربوط به جعل و انتقال اسناد را انجام داده است و سایر اعضای گروه فقط نقش رابط را بازی کردهاند.
در نهایت با صدور کیفرخواست برای متهمان به اتهام کلاهبرداری، جعل اسناد، تحصیل مال نامشروع و سرقت، پرونده برای رسیدگی به شعبه 12 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. البته در این مدت کیوان هم دستگیر شد اما ادعا کرد که مأموران او را به اشتباه دستگیر کردهاند و نامش مازیار است. او به مأموران گفت: من کیوان را نمیشناسم اما چون نام فامیلم با او یکی است مأموران من را به اشتباه بازداشت کردهاند. من از پروندهای که میگویید خبر ندارم و جعل هم نکردهام. اما بررسی سوابق این مرد نشان داد او یک خلافکار حرفهای است. با این حال قضات دستور دادند برای مشخص شدن هویت واقعی این فرد آزمایشات پزشکی انجام گیرد.
همچنین دستور داده شد متهم با سایر متهمان مواجهه حضوری داشته باشد تا مشخص شود آیا هویت او جعلی است یا واقعی. رسیدگی به این پرونده بعد از مشخص شدن هویت سردسته باند برگزار خواهد شد.
مردی با چشمان حادثه ساز
حمله دوباره سگ های هار به آبادی
محمد بلوری/ روزنامه نگار
حمله سگهای هار به مرادآباد شدت یافته بود و پیاپی ادامه داشت، تنها وسیلهای که با آن به جنگ سگهای مهاجم میرفتند، پیتهای نفت بود که هنگام هجوم سگها از بامخانهها رویشان در کوچهها میریختند و تعدادی از آنها را به آتش میکشیدند که لاشههای سوختهشان در کوچه بهجا میماند و چند سگ هم نیمهجان داشتند با پیکرهای شعلهور با بقیه سگهای نجات یافته پا به فرار میگذاشتند اما در میانه راه از پای در میآمدند و به این ترتیب از حمله سگها چند روزی خبری نمیشد.
با حربه پاشیدن نفت روی سگهای مهاجم، هرچند برای مدتی مردم مرادآباد میتوانستند برای انجام کارهایشان از خانهها بیرون بیایند و با احتیاط کامل در کوچهها رفتوآمد کنند اما کمکم ذخیره نفت، این تنها وسیله دفاعی خانوادهها در مقابله با سگهای مهاجم ته کشید و این مهاجمان مبتلا به ویروسهاری حملات پیاپی به آبادی را از سر گرفتند.
در این حملات همچون گذشته به گلههای احشام هجوم میآوردند و درکوچه پسکوچهها به سرگاوها و گوسفندان روستاییان میریختند و پاره پارهشان میکردند که در این حملات رهگذرانی هم زخمهایی با دندانهای زهر آگین سگها بر میداشتند و به این ترتیب روز به روز به تعداد مبتلایان به ویروس مرگبار هاری افزوده میشد که این مبتلایان در اوج جنون مرگ، همچون سگهای هار برای مردم آبادی خطرناک و مرگبار بودند.
مبتلایان به ویروس هاری ابتدا چند روزی در حالت افسردگی و در خود فرو رفتن بهسر میبردند و آنگاه که این ویروس به سلولهای مغزی میرسید، حالت جنون در بیماران مبتلا آغاز میشد و پس از بحران مغزی بیماران خودشان را به در و دیوار میزدند. ناخن بر زمین میکشیدند و به دیگران حمله میبردند و سرانجام در اوج درد و جنون جان میباختند. برای جلوگیری از چنین خطراتی بود که برخی از خانوادهها برای دفع خطرات جانی از طرف مبتلایان به ویروس هاری، این بیماران را در تاریکی شب از خانهها بیرون میبردند و در بیرون از آبادی یا درکوچه پسکوچههای بیرهگذر، رها میکردند که در اوج جنون خود را به خاک و خون بکشند تا لحظه مرگشان فرا رسد. با روشنی روز رهگذران با اجساد خونین و خاک آلود روبه رو میشدند. به این ترتیب خطر مرگبار این بیماران جنونزده اگر زنده مانده باشند، کمتر از سگهای هار نبود و با هر رهگذری که روبهرو میشدند به او هجوم میبردند. بههمین خاطر مردم آبادی از ترس حمله این مبتلایان به ویروس هاری کمتر جرأت میکردند از خانهها بیرون بیایند و از کوچههای خلوت بگذرند مبادا با حمله جنونآمیز یک بیمار مبتلا به ویروس هاری روبه رو شوند.
مردم آبادی با داشتن ذخیره نفت که هفتهای یک بار با قایقها و کرجیها در ساحل پهلو میگرفتند و به آبادی میرسید به طور چشمگیری توانسته بودند حملات سگها و مرگ و میر مبتلایان به ویروس هاری را کاهش دهند اما از مدتها پیش قایقی در ساحل پهلو نمیگرفت و مردم آبادی از فاجعهای که در شهر رخ داده بود، خبر نداشتند و با قطع رفتوآمد شناورها مرادآبادیها از داشتن نفت که تنها سلاح دفاعی در برابر هجوم سگهای هار شناخته میشد، محروم شده بودند.
در این میان خرافات در میان مرادآبادیها شدت گرفته بود و رمالان و دعانویسان بازار پر رونقی داشتند.
این فریبکاران به افکار عمومی چنین تلقین میکردند که جهان رو به پایان است و کره خاکی ما نابود میشود و همه انسانها خواهند مرد مگر اینکه مردم یک شهر یا آبادی دعای نجات تهیه کنند و به خود بیاویزند.
رمالان حیلهگر دعایی مینوشتند و به روستاییان میفروختند تا آن را به خود بیاویزند تا مرادآباد با ساکنانش از این نابودی نجات پیدا کنند....
***
پهلوان حیدر برای دیدن دانشجوی جوان وارد درمانگاه شد تا خبر خوشایندی به او بدهد. خبر رهایی ارغنون، عارف پیری که با گریز از سیاهچال دهیار به کمک پهلوان و یارانش به خانه امنی پناه برده بود.
سهراب، دانشجوی جوان که سرگرم معاینه بیماران بود، با دیدن حیدر، شوق زده برخاست و او را در آغوش کشید.
- پهلوان خوش آمدی، چه عجب یادی از ما کردی؟
و یک صندلی را پیش کشید تا دوست مهربانش در کنار او بنشیند.
پهلوان منتظر ماند تا سهراب آخرین بیمارش را راه بیندازد. آنگاه گفت: دکتر جانم میبینم تو این درمانگاه سرت خیلی شلوغه.
دانشجوی جوان آهی کشید و گفت: بیشترشان زخمیهایی هستند که در حمله سگها مبتلا به هاری شدهاند. هر دوایی که تجویز میکنم، تو این آبادی پیدا نمیشه، نمیدانم در شهر چه حادثهای پیش آمده که مدتهاست نه قایقی در ساحل پهلو میگیرد و نه مسافری از راه میرسد...
ادامه دارد
کلاهبرداری با فروش شال و روسری
گروه حوادث/ اعضای باند ۳ نفره کلاهبرداری که به بهانه فروش شال و روسری اقدام به کپی اطلاعات کارت بانکی ۵۰ نفر از شهروندان با دستگاه اسکیمر کرده بودند، توسط پلیس فتا دستگیر شدند.
سرهنگ «رسول جلیلیان» سرپرست پلیس فتا استان البرز گفت: تعدادی از شهروندان به پلیس فتا مراجعه و اعلام داشتند در حالی که کارت بانکی آنها در اختیار خودشان بوده، برداشت غیرمجاز از حساب بانکی آنها صورت گرفته است.
وی با بیان این که بلافاصله بررسی موضوع در دستورکار کارشناسان پلیس فتا قرار گرفت، افزود: در بررسیهای اولیه مشخص شد که برداشت بهصورت اینترنتی نبوده و متهمان بهصورت فیزیکی از طریق دستگاه پوز اقدام به خرید کردهاند، که شک مأموران به کپی اطلاعات کارت بانکی مالباختگان از طریق دستگاه اسکیمر به یقین تبدیل شد.
این مقام انتظامی با بیان این که همه مالباختگان اقدام به خرید شال و روسری از یک فروشنده دوره گرد در مناطق مختلف استان البرز کرده بودند و از آن طریق کارت بانکیشان کپی شده بود، ادامه داد: مأموران با انجام اقدامات پلیسی ابتدا هویت یکی از متهمان را شناسایی کرده و سپس با زیر نظر قرار دادن او متوجه شدند متهم به همراه ۲ نفر دیگر از همدستانش در شهر کرج یک دکه اجاره کرده و با ترفند خاصی اقدام به کپیبرداری از کارت بانکی مشتریان میکنند. در ادامه مأموران با هماهنگی مقام قضایی به دکه مورد نظر اعزام و در یک عملیات غافلگیرانه هر ۳ متهم را دستگیر و در بازرسی از آنجا تعداد ۴ عدد دستگاه اسکیمر و تعداد زیادی کارت بانکی خام کشف کردند.
وی خاطرنشان کرد: متهمان در مواجهه با مدارک و مستندات دقیق مأموران به کپیبرداری و برداشت از حساب ۵۰ نفر از شهروندان اعتراف کردند.